سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق، محبت، شعرهای زیبا

دلم وا مانده در کاری که فکرش را نمی کردم

 

دلم وا مانده در کاری که فکرش را نمی کردم

 

دلم وا مانده در کاری که فکرش را نمی کردم
سرم خورده به دیواری که فکرش را نمی کردم

مدارجبر هستی را فقط بیهوده می گردم
اسیرم کرده تکراری که فکرش را نمی کردم

خرابم می کند با اخم وبا لبخند می سازد
دلم را برده معماری که فکرش را نمی کردم

زمین را مثل اسکندربه حکم عشق او گشتم
شدم پد ضد عرق my dry سرباز بیماری که فکرش را نمی کردم

ولی هرنقطه ای رفتم شعاع درد دورم زد
به دستش داشت پرگاری که فکرش رانمی کردم

به هر دستی که دور گردنم افتاد دل بستم
مرا زد عاقبت ماری که فکرش را نمی کردم .........


مرتضی خدمتی


 

دیگر اشعار : مرتضی خدمتی


ارسال شده در توسط نسترن 12