سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق، محبت، شعرهای زیبا



تیغم بزن خونی نمیاد از دسته تو که بردی از یاد

هرچی خوبی کردم برات دستم نمک نداشت ای داد

تیغم بزن خونی نمیاد چجوری شد که بردی از یاد

هرچی داشتم واسعت گذاشتم دستم نمک نداشت ای داد

تو اومدی دل بردیو دل سوختی تو بی وفابودن بمن آموختی

اما سینه هنوز به عشقت شاکی دلم برای دیدنت حلاکه

تو رفتیو این آبرو حروم شد زخمه زبون از آشنا شروع شد

دله دیونه ی غریبه ماهم امیدش به این زندگی تموم شد

دردم یکی دوتا نمیشه  دلم از تو جدا نمیشه

تو بی وفا بودی که رفتی گفتی خداحافظ همیشه

صدات کردم تو گوش نکردی به گریه اعتنا نکردی

تو چشم تو بهتر زمن بود اما چه اشتباهی کردی

 


ارسال شده در توسط نسترن 12